مدلسازی معادلات ساختاری
مدل معادله ساختاری را میتوان بهعنوان روشی کمی تلقی کرد که به محقق یاری میرساند تا پژوهش خود را از نظر مطالعات نظری و تدوین آنها گرفته تا تحلیل دادههای تجربی، در قالبی چند متغیره سامان بخشد. این روش محقق را با پیچیدگیهای زندگی اجتماعی (تأثیرگذاری مجموعهای از متغیرها بر یکدیگر بهطور یکسویه و دوسویه، مستقیم و غیرمستقیم) و همچنین پیچیدگیهای موجود در اندازهگیری سازههای پنهان فرهنگی، اجتماعی نزدیک کرده و بنابراین تحلیل کمی از پدیدههای کیفی را به لحاظ روششناختی، دقیقتر و به لحاظ کاربردی واقعبینانهتر سازد.
مدلسازی به پژوهشگر یاری میرساند تا الگویی نظری را که اجزای مختلف و متنوعی تشکیل یافته، هم بهطورکلی و هم بهگونهای جزئی مورد آزمون و بررسی قرار دهد. اینکه آیا دادههای گردآوریشده از یک نمونه، کلیت الگوی نظری تدوینشده را موردحمایت قرار میدهد یا خیر و درهرصورت کدامیک از اجزای الگوی نظری مدون با توجه به دادههای گردآوریشده مورد تأیید قرار میگیرند و کدامیک نیاز به تغییر، اصلاح یا حذف دارند. بهعبارتدیگر مدلسازی نهتنها در آزمون فرضیههای تک متغیره و دومتغیره محقق را یاری میرساند بلکه بهطور همزمان با بهرهگیری از مدلسازی میتوان به آزمون فرضیههای چند متغیرهای دست زد که علاوه بر لحاظ شدن اثر متغیرها بر یکدیگر دقت اندازهگیری متغیرهای پنهان نیز مورد ملاحظه قرارگرفته است.
مدل معادله ساختاری بهطورمعمول ترکیبی از مدلهای اندازهگیری و مدلهای ساختاریاند. بر مبنای مدل اندازهگیری، محقق تعریف میکند که کدام متغیرهای مشاهدهشده (Observed Variables) یا معرفها (Indicators) اندازه گیرندهی کدام متغیرهای پنهان هستند و بر پایه مدلهای ساختاری مشخص میشود که کدام متغیرهای مستقل دارای تأثیر بر کدام متغیرهای وابستهاند و یا اینکه کدام متغیرها با یکدیگر همبستهاند. بهاینترتیب با بهرهگیری از این مدلها میتوان بهطور همزمان به ارزیابی کیفیت سنجش متغیرها و مقبولیت اثرات مستقیم و غیرمستقیم و همچنین تعاملهای تعریفشده میان متغیرها پرداخت.
حل یک مثال کاربردی در نرمافزار Amos
به کمک مدل نظری فوق و دادههای جمعآوریشده میخواهیم به فرضیات زیر پاسخ دهیم:
فرضیه 1: متغیر C بر متغیر A تأثیر مستقیم و معناداری دارد.
فرضیه 2: متغیر A بر متغیر B تأثیر مستقیم و معناداری دارد.
فرضیه 3: متغیر C بر متغیر B تأثیر مستقیم و معناداری دارد.
فرضیه 4: متغیر C از طریق متغیر میانجی A بر متغیر B تأثیر غیرمستقیم و معناداری دارد.